تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, | 17:1 | نویسنده : پدرام رستمی

 فقط محض خنده و سرگرمی شما دوستان می باشد و قصد توهین به هیچ یک از 

 

دختر خانم ها یا آقا پسر ها را ندارم...............................

 

بررررررو     ادااااااااااامه مطاااااااااااااااااالب =======================>l



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, | 16:54 | نویسنده : پدرام رستمی
چند وقتی نبودم  ولی باز برگشتم.......

در حقيقت اگه داشتم و بلد بودم و ميزدم آروم ميشدم

××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

چرا درِ يخچالو شيشه اي نميسازن تا قبل از باز کردن بفهميم چيز جديدي توش نيست؟

پس اين دانشمندا چه غلطي ميکنن؟ 

××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

تو کنترل يه باطري گذاشتم ۲ سال پيش
از بس کوبيدمش  ، منو که ميبينه کار ميکنه !

×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

زنگ زدم مامانم که واسه تولد بابا چي کادو بگيرم؟
ميگه از اين ماهيتابه پيرکسا بگير اونايي که داشتيم شيکسته 

×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

اگه هدف زندگيتون اين باشه که بريد اونور آب واقعا آدماي اوسکلي هستيد.
چون تا پاتون برسه اونور آب…
اينور آب ميشه اونور آب و باز هم مي خوايد بريد اونور آب. 

××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

آنجليناجولى اگر ايرانى بود در نوجوانى ازسوى دوست و آشنا
يه لقب “لب شترى” بهش داده شده و اعتماد به نفسش نابودشده بود
و الآن منشى درمانگاه بود !

××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

سلامتي اونايي که منو به خاطر خودم ميخوان … نه واسه پرايدم…!

 
نظرررررررررررررر


تاريخ : پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, | 12:46 | نویسنده : پدرام رستمی

 

يك روز يك چيني را دار مي زنن ميشه دارچين


یه نفر ميگه مملکت عجب خر تو خريه من سه بار رفتم سربازي هيشكي نفهميد


يه روز به یه نفر ميگن تو كه هفتاد ساله تو تهرون زندگي مي كني چرا فارسي بلد نيستي؟
ميگه:مگه من حضرت سليمونم كه زبون هر حيووني رو بفهمم!


علت سقوط هواپيماي سي130 معلوم شد؟
یه نفر ميخواست سه راه آذري پياده بشه

 


يك روزيه هزارپاازدرخت مي افته پايين ميگه پام پام پام...........


رئيس:خجالت نمي كشي تو اداره جدول حل مي كني؟
كارمند:چكار كنم قربان اين سر و صداماشين ها كه نميذاره ادم بخوابه.

غضنفر عقب عقب راه ميرفته، ازش ميپرسند: چرا اينجوري راه ميري؟ ميگه:آخه بچه‌ها ميگن از پشت شبيه آلن دلوني!


برو ادامه مطالب ====================>



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, | 13:6 | نویسنده : پدرام رستمی

 

 

 

 



تاريخ : پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, | 18:22 | نویسنده : پدرام رستمی

 



سری جدید تا حالا دقت کردین

 

دقت کردین تو امتحانا آدرنالین خون میزنه بالا فعالیت غیر درسی زیاد میشه؟؟؟من که کلا حموم رفتنم ۵ دقیقه بیشتر نمیشد ۳ ساعت تو حموم بودم به اندازه ۱ سال هم لباس شستم

•.•.•.•.•.•.•.•تا حالا دقت کردین•.•.•.•.•.•.•.•.•

دقت کردین هروقت یه خواب خوب میبینی صبح پاشی یادت نمیاد اما کافیه یه خواب ناجور ببینی ، تا شیش ماه تو مخته!

 

•.•.•.•.•.•.•.•تا حالا دقت کردین•.•.•.•.•.•.•.•.•

دقت کردین: اگه بچه ها لیوان بشکنن : ای دست و پا چلفتی … -اگه مامانه بشکنتش : قضا بلا بود -اگه باباهه بشکنتش : این لیوان اینجا چیکار میکنه…!!تو خونه ی ما که دقیقا همینه شما چطور؟

 

•.•.•.•.•.•.•.•تا حالا دقت کردین•.•.•.•.•.•.•.•.•

حالا دقت کردین همیشه وقتایی که با یکی ، شریکی چیپس یا پفک می خوری .. هی توهم داری که در حقت اجحاف شده ..!

•.•.•.•.•.•.•.•تا حالا دقت کردین•.•.•.•.•.•.•.•.•


 

 

 


ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, | 17:0 | نویسنده : پدرام رستمی

 به هیچ چیز ساده نگاه نکن............



تاريخ : جمعه 19 آبان 1391برچسب:, | 13:46 | نویسنده : پدرام رستمی

 

 
 
سلام بر تو

میدونم که صدامو شناختی‌ پس خودمو معرفی‌ نمیکنم

شایدم نشناختی، منم غضنفر

...

آااه ‌ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و قلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع می‌کنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟

امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل‌ نه صد دل‌ من را عاشق خودت کردی. یادت می‌‌آید؟

ای بابا عجب گیجی هستی‌، یادت نمی‌آید؟

خیلی‌ خنگی ، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت می‌کردم. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی‌ از دست من ناراحت شدی. ولی‌ با عشق و علاقه به طرف من آمدی. خیلی‌ محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی‌. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی‌ عاشقت شدم.

از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس می‌‌ایستادم تا تورا ببینم، ولی‌ هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی‌ بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.

یک قاب عکس خالی‌ روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم "عشقم" هروقت آن را میبینم به تو فکر می‌کنم و تصویر تو را به ذهن می‌‌آورم. اینم بگم که من بدجوری غیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به قاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی‌؟

راستی‌ این شماره‌ای که به من دادی خیلی‌ به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد‌ دل‌ می‌کنم و تو هم هی‌ میگی‌ "مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمی‌باشد" من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مگه نه!؟

یه چیزی بهت میگم ولی‌ ناراحت نشی‌، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟

ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟

ولی‌ میدونم یکی‌ از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من.
یه روزی میام خواستگاریت، می‌خوام خیلی‌ گرم و صمیمی‌ باباتو ببوسم و چندتا شوخی‌ دستی‌ هم باهاش می‌کنم که حسابی‌ اول زندگی‌ باهم رفیق بشیم، راستی‌ کلهٔ بابات مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی‌ بهش بگو خیلی‌ طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه!

چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فکر بد نکن! دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی گیر کردم گل‌ رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی‌ خوشگل تر بود ولی‌ چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.

راستی‌ من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی‌ درست کنی‌ حواست باشه، بی‌ نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی از کی خوردی!!!

خلاصه اینکه بی‌ قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!

بی‌ تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول می‌گشتم

غضنفر تو;
 
نظر نشه فراموش


تاريخ : پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, | 18:41 | نویسنده : پدرام رستمی

 از بیل گیتس پرسیدند از تو ثروتمند تر هم هست؟

 
  در جواب گفت بله فقط یک نفر.
 پرسیدند کی هست؟
در جواب گفت :  من سالها پیش زمانی که اخراج شدم و به تازگی اندیشه های
در حقیقت طراحی مایکروسافت را تو ذهنم داشتم پی ریزی میکردم، در فرودگاهی در
 نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک
 روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد
 ندارم برای همین اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه
 پر توجه منو دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت
گفتم آخه من پول خرد ندارم
گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت
سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز داشتم دوباره چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت
این مجله رو بردار برا خودت
گفتم پسرجون چند وقت پیش باز من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد
 اینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
 پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم
 به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من مونده که با خودم فکر کردم
خدایا این بر مبنای چه احساسی اینا رو میگه
 بعد از ۱۹ سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم
تا جبران گذشته رو بکنم
 اکیپی رو تشکیل دادم و گفتم برید و ببینید در فلان فرودگاه کی روزنامه
 میفروخته. یک ماه و نیم تحقیق کردند متوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمانه که الان
 دربان یک سالن تئاتره خلاصه دعوتش کردن اداره
  ازش پرسیدم منو میشناسی؟
گفت بله جناب عالی آقای بیلگیتس معروف که دنیا  میشناسدتون
 بهش گفتم سال ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی دو بار
چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا اینکار رو کردی؟
 گفت طبیعی است چون این حس و حال خودم بود
حالا میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی رو جبران کنم
  جوون پرسید به چه صورت؟
هر چیزی که بخوای بهت میدم
  (خود بیلگیتس میگه خود این جوونه وقتی با من صحبت میکرد مرتب میخندید)
  پسره سیاه پوست گفت: هر چی بخوام بهم میدی؟
  هرچی که بخوای
  واقعاً هر چی بخوام؟
بیل گیتس گفت: آره هر چی که بخوای بهت میدم، من به ۵۰ کشور آفریقایی وام داده ام
به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
  جوون گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
 گفتم: یعنی چی؟ نمیتونم یا نمیخوام؟
  گفت: تواناییش رو داری اما نمیتونی جبران کنی
  پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
  جوون سیاه پوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
 بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه
 اصلا جبران نمیکنه. با این کار نمیتونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست!
 بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست

جز این جوان ۳۲ ساله مسلمان سیاه پوست

اول اینکه متن قشنگیه اما اگه کسی “مستند” این متن رو دید لینکشو در قسمت نظرها بزاره

دوم اینکه این متن نه بخاطر مسلمان بودن سیاه پوست، بلکه بخاطر روح بزرگش

ارزش فوروارد کردن رو داره

 

بابا یه نظر دادن چیزی ازتون کم نمیکنه هااااااااااااا



تاريخ : یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, | 15:56 | نویسنده : پدرام رستمی

 سلام اینم برای اینکه خنده روی لبتون بیاد توی این روزای سخت درسی

 

 

به راننده تاکسی میگم سیگارتو خاموش کن به دودش حساسیت دارم، برمیگرده میگه جوونای سن تو کراک میکشن تو به دود سیگار حساسی!!


——————————————
هر روز تو دانشگاه میبینیم ۱۰۰ تا دختر مدرسه ای رو به صف کردن، معلمشونم جلو، آوردن بازدید از دانشگاه، مگه باغ وحشه اینا رو هر روز میارین بازدید!!
 
——————————————
اینم از مجلس ختم، با کفش رفتیم با دمپایی برگشتیم!!
 
——————————————
یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته: “کارشناس مسائل یمن”، من موندم این بنده خدا تو این ۴۰ سال از چه راهی نون در میآورده!!
 
——————————————
 
قبلاً برق میرفت بابامون فحش رو میکشید به اداره برق، الان برق میره خوشحال هم میشه!!
 
——————————————
خانومه ناراحت توی تاکسی: به فاصله چند روز هم شوهرم بهم خیانت کرد هم دوست پسرم!!
 
——————————————
فدراسیون فوتبال فقط تو ۶ ماه، نیم میلیارد تومن ازفحاشی فوتبالیستها درآمد داشته. یعنی به عبارتی قیمت فحش از قیمت طلا زده بالاتر!!
 
——————————————
 
واسه داداشمون رفتیم خواستگاری، ننه جون طرف در اومده میگه ۲۰۱۲ تا سکه مهریه به نیت المپیک لندن!!
——————————————
میگه به خدا راست میگم. طرف میگه نه، اگه راست میگی بگو به جون مامانم!!
 
——————————————
یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته‌های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!!
 
——————————————
ایران که هستیم توی سوپرمارکت دنبال جنس خارجی میگردیم، بعد خارج که میریم میافتیم دنبال جنس ایرانی!!
 
——————————————
یارو گیتار الکتریک تو اتاقم دیده میگه تو هم شیطان پرست شدی!!
 
——————————————
جشن میگیرن گوسفند میکشن، عزاداریه گوسفند میکشن، ماشین میخرن گوسفند میکشن، پسر اقدس خانوم رو ختنه میکنن گوسفند میکشن، بعد به گاوبازای اسپانیایی فحش میدن!!
 
——————————————
 
سریال ستایش زنه به شوهرش میگه: باردارم! شوهره بجای اینکه بغلش کنه میره بیرون، رو به بقاله داد میزنه هووووراااا!!
 
——————————————
طرف سوار اسب شده، عکسشو گذاشته فیس بوک، میگه اون بالاییه منم!!
 
——————————————
تبلیغ پارک آبی نشون میدن یارو با شلوار لی و پیراهن مردونه سر میخوره رو سرسره‌های پارک آبی!!
 
——————————————
رفتم سوپر مارکت میگم آقا کرم کارامل دارین؟ میگه کرم فقط ساویز داریم!!·
 
——————————————
سالای پیش جایزه بانک ملت یه منزل مسکونی بود، امسال شده ۶۰ لیتر بنزین،سال دیگه میشه یه شونه تخم مرغ، سال بعدشم دوتا تافتون یه بربری هم وسطش!!
 
——————————————
غار علیصدر به قندیلاش معروفه، اونوقت ملت میرن قندیلاشو میکنن یادگاری میبرن با خودشون! یکی نیست بگه آخه با اون قندیل میخای چیکار کنی؟!!
 
——————————————
میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو میزنی پول بر میداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباه میزنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدیها!!
 
——————————————
بابام نشسته یه میزگرد به زبون آلمانی میبینه، میگم مگه میفهمی‌چی میگن؟ میگه قیافه‌هاشونو که میبینم میفهمم در مورد چی حرف میزنن!!
——————————————
خبرنگار رفته تو یه روستا سوال میکنه با یارانه تون چیکار کردین؟ مردهمیگه: قبض‌هامونو پرداخت کردیم، چندتا قسط دادیم، شهریه دانشگاه دخترمو دادیم، یه تراکتور هم خریدیم! تازه یه مقداری هم پس انداز کردیم!!
 
——————————————
پسورد اینترنت وایرلسم رو عوض کردم، همسایمون زنگ زده میگه پسوردتو عوض کردی؟ میگم نه! میگه آخه قبلاً شماره موبایلت بود، الان هرچی میزنم کانکت نمیشم!!
 
——————————————
· کاردار سوئیس رو احضار کردن که بره به آمریکا بگه چرا عربستان نیروهاشو فرستاده بحرین!!
 
——————————————
میری آدامس اوربیت بخری، بقاله به جای بقیه پول، بهت آدامس شیک میده!!
 
——————————————
یه تی شرت خریدم کلی مارک نایک روشه بعد رو یقه‌ش نوشته تولیدی برادران عباس‌پور!! 
 
——————————————
رفیقم زنگ زده میگه ویسکی سراغ نداری؟ میگم برای چی میخوای؟ میگه بابام امشب از کربلا میاد کلی مهمون داریم!!

 
نظر نشه فراموش!!!!!!!!!!!!


تاريخ : جمعه 21 مهر 1391برچسب:, | 21:13 | نویسنده : پدرام رستمی

 داستان کوتاهی که پیش روی شماست یک قصه جادویی است که حتما باید دو بار خوانده شود! به شما اطمینان میدهم هیچ خواننده ای نمیتواند با یک بار خواندن آن را رها کند!

نامه شگت انگیز

 

این نامه تاجری به نام پائولو به همسرش جولیاست که به رغم اصرار همسرش به یک مسافرت کاری میرود و در آنجا اتفاقاتی برایش می افتد که مجبور میشود نامه ای برای همسرش بنویسد به شرح ذیل …

جولیای عزیزم سلام …

بهترین آرزوها را برایت دارم همسر همربانم. همانطور که پیش بینی
می کردی سفر خوبی داشتم. در رم دوستان فراوانی یافتم که با آنها
می شد مخاطرات گوناگون مسافرت و به علاوه رنج دوری از تو
را تحمل کرد. در این بین طولانی بودن مسیر و کهنگی وسایل مسافرتی
حسابی مرا آزار داد. بعد از رسیدن به رم چند مرد جوان
خود را نزد من رساندند و ضمن گفتگو با هم آشنا شدیم. آنها
که از اوضاع مناسب مالی و جایگاه ممتاز من در ونیز مطلع بودند
محبتهای زیادی به من کردند و حتی مرا از چنگ تبهکارانی که
قصد مال و جانم را کرده بودند و نزدیک بود به قتلم برسانند
نجات دادند . هم اکنون نیز یکی از رفقای بسیار خوب و عزیزم
“روبرتو”‌ که یکی از همین مردان جوان است انگشتر مرا به امانت گرفته
و با تحمل راه به این دوری خود را به منزل ما خواهد رساند
تا با نشان دادن آن انگشتر به تو و جلب اطمینانت جعبه جواهرات
مرا از تو دریافت کند وبه من برساند . با او همکاری کن تا جعبه
مرا بگیرد. اطمینان داشته باش که او صندوق ارزشمند جواهرات را
از تو گرفته و به من خواهد داد وگرنه شیاد فرصت طلب دیگری جعبه را
خواهد دزدید و ضمن تصاحب تمام جواهرات آن, در رم مرا خواهد کشت
پس درنگ نکن . بلافاصله بعد از دیدن نامه و انگشتر من در ونیز‍
موضوع را به برادرت بگو و از او بخواه که در این مساله به تو کمک کند.
آخر تنها مارکو جای جعبه را میداند. در مورد دزد بعدی هم نگران نباش
مسلما پلیس او را دستگیر کرده و آنقدر نگه میدارد تا من بازگردم.

نامه را خواندید؟

اما بهتر است یک نکته بسیار مهم را بدانید :

پائولو قبل از سفر به رم با جولیا یک قرار گذاشته بود

که در این مدت هر نامه ای به او رسید آن را بخواند. !   “یک خط در میان”

حالا شما هم برگردید و دوباره نامه را یک خط در میان بخوانید

تا به اصل ماجرا پی ببرید!



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

  • دانلود فیلم